تنها دلم برای شما تنگ می شود!

وَلَقَدْکَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَاعِبَادِیَ الصَّالِحون

تنها دلم برای شما تنگ می شود!

وَلَقَدْکَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَاعِبَادِیَ الصَّالِحون

http://f-davari.blogfa.com/post-311.aspx

به نام خدا

کانال جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در تلگرام:

https://telegram.me/farhangienghelab

 

اهداف تربیت عرفانی در نگاه مولانا با تأکید بر انسانشناسی

به نام حضرت دوست
السلام علی المهدی و علی آبائه
رضاعلی نوروزی, محمدرضا نصراصفهانی, فاطمه داوری دولت آبادی

چکیدهتربیت عرفانی یکی از ساحتهای تربیتی معنوی است که در آموزه¬های عارفان اهل طریقت و سیر و سلوک ریشه دارد. هدف از نگارش این مقاله، استنتاج اهداف تربیت عرفانی مولانا شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری از آرای انسانشناسانة اوست که در آثارش نمودار است. این پژوهش با روش توصیفی استنتاجی نگارش یافته است. بر اساس یافته¬های این پژوهش، هدف نهایی مولانا در تربیت آدمی، فنا و بقای بالله دانسته شده و سایر اهداف که در حکم اهداف واسطه¬ای در تربیت عرفانی است، در راستای تحقق آن وضع گشته است که اهدافی مانند رسیدن به تغییر خویشتن، دریافت بارقه¬های حق، رسیدن به معرفت شهودی، عشق، موت اختیاری و... در زمرة این اهداف قرار می¬گیرد که هر یک از آنها در رسیدن انسان به هدف اصلی او در تربیت عرفانی از نگاه مولانا یعنی همان فنا و بقای بالله نقش مهمی بر عهده دارد.

کلمات کلیدی
مولانا و انسان شناسی؛ تربیت عرفانی از نظر مولانا؛ اهداف تربیتی و نگاه عارفان به آن

دانلود فایل PDF

سایر مقالات در f-davari.blogfa.com قرار داده شده است.
اللهم عجل لولیک الفرج
یاعلی

پدرم را قانع کن چادر بپوشم...

بسم رب الشهدا

سلام علی آل یاسین

آپلود عکس

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

کار با ادبیاتیا قهره؟!

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

"امروز از اون روزای ابریه که دلم نیمخواد در موردش حرف بزنم... 

به قولی دوستی باز رفتم سر خانه اول. رفته بودم جایی برای کار....اما باز همان حرف قدیمی.. 

گفتند ادبیات و کار؟! 

خوب نیست نگرد .....مگه بیکاری بشین توی خونه و از بیکاری لذت ببر.... 

حالا فکر کن ماه رمضان و عطش .... بری دنبال کار و بعدم اینطور باهات برخورد بشه....خوب حسابی خستگی رو از تنم در آوردن دیگه . 

به یکی از رفقا یک روز گفتم خوش بحالت سرکاری و نمی دونی من چی می کشم  ..... در آخر مکالمه به من گفت تو که اینقدر محتاج کاری برو کارخونه کار... ازش توقع نداشتم .. 

بگذریم یکی به من بگه اگه کارشناسی ارشدت رو از یک دانشگاه معتبر گرفتی چندین مقاله حالا همایشی معتبر هم نوشتی و همچنان به نوشتن مقاله مشغولی....... باید با درد بیکاری چیکار کنه؟؟؟؟؟؟؟؟// 

طاعتاتتون قبول و ما  رو هم دعا کنید شاید دعای شما گیرا باشه و من برم سرکار و دیگه از این مطالب گله مند نگویم. "

اینا حرفای راضیه جونه .


*گاهی با خودم فکر میکنم من از تو چی به ارث بردم؟ بعد به این میرسم: "رک گویی" شاید اگر این ویژگی رو نداشتم الان جایگاه بزرگی داشتم! دوستت دارم رک گوییمم دوست دارم.

*اون وب بازی به هم اندازیه!! تشریف بیارید: f-davari.blogfa.com

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

کری باید برقصه از سنا هم نترسه

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

دانلود

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

السّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللّهِ الْأَکْبَرَ، وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ

 به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

السلام علیک یا شهرالله اکبر و یا عید اولیائه

*چگونه وداعت کنم ماه من؟ به اشکهای بی تابم بگو نیاید من دیگر تحمل سوختن در فراقت را ندارم. هر سال می آیی، عاشقم میکنی و بعد رهایم میکنی؟ آخر چگونه میتوانی به حال خود رهایم کنی و بروی تا من بسوزد؟؟ نمیخوابم این روز و شب را، نمیخوابم تا زود نگذرد لحظه های با تو بودنم... خدایا تاب تحمل فراقش را به همه ما عنایت کن...

f-davari.blogfa.com

تنها دلم برای شما تنگ می شود!

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

به خورزو خان رأی بدید وگرنه...

به نام خدا

سلام بر مهدی(عج)

عکس های ساحل بکرانی دختر کوچولوی زیبای دردسرهای عظیم

آخی نترس نی نی!! خورزو خان که ترس نداره خاله! تازه برات شیر و پوشک یارانه ای میاره. بهت قول میدم.

به گزارش خبرگزاری فاطمه نیوز، خورزو خان تنها شخصی است که میتواند همزمان در تمامی حوزه های انتخابی کشور کاندیدا شود. او با داشتن قابلیت در یک آن همه جا بودن و اینکه نه زنه نه مرد، قول میدهد که: "نمه نمه اگه رأی بیاره/ برا همتون سنگ تموم بذاره" بنده رئیس ستاد خورزو خان هستم الانم ایشون تو یک شهر مثالی هستش اما پیش منم هست پیش شمام هست. اِ آخه چرا جیغ میزنید؟ ترس نداره که. اگه میخواید کارتون نداشته باشه بهش رأی بدید وگرنه نامردیم اگه شماهای ایرانی رو تهدید نکنیم!!! ضمناً همکار برای ستاد پذیرفته میگردد. هه هه هه هه وُ

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

سمانه

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

مرامت 8 ساله دیوونه ام کرده که بهت میگم رفیق. چندسال پیش یه جا راجع به امید بحث بود بعد کشیده شد به اینکه هستی دار زندگیتون که خیلی ازش تأثیر گرفتید چطور بوده؟ یادم نمیاد شیفتگی بی حدی که نسبت بهت دارم گذاشته باشه موقع گفتن از هستی دار، جز تو توی ذهنم بیاد. البته ما هیچوقت دوستای نزدیک که همیشه با هم باشیم نبودیم تو با آرزو بودی و منم با اون یکی سمانه، هاجر، فائزه و... اما چیزی که حقیقت احساسات منو تشکیل میداد سمت تو بود. آخ که وقتی غصه داشتی چقدر حالم گرفته میشد، وقتی برای یکی دیگه به هم میریختی بیشتر عاشقت میشدم و وقتی میرفتی برای خواسته هات سراغ خدا دلم میخواست ببوسمت. همش دنبال این بودم که آرزو یه لحظه ازت دور بشه و من شیرجه بزنم سمتت اما جالبه که وقتی آرزو میرفت، اون یکی سمانه بود که میگت: فاطمه! تو دوست منی یا اون؟ هیچ وقت فرصت پیدا نکردم که بگم چقدر دوستت دارم هر چند دادن رمز وبلاگ بهت و اون بلاهایی که شب امتحان زبان شناسی سرت آوردم، خودش نشون میداد چقدر برام عزیزی. صادقانه ترین دوست داشتنم همیشه سمت تو بوده و بی تعارفترین پیامکای دوستانه ای که دادم برای تو. با اینکه پیامک دوستانه زیاد دریافت میکنم اما فقط از تو رو با تمام وجود باور کردم. قرار شبهای قدرم اینه که به دوستای خاصم، اونایی که از این قرار خبر دارند، تک بزنم. تو، فریبا، فاطمه و... دوستای خوبی که الان کنارم نیستید. وقتی تکم رو فقط تو جواب دادی، فهمیدم هنوزم بی اندازه عاشقتم. وقتی عصر گوشیم زنگ خورد، از حرص اینکه حوصله کسی رو نداشتم گفتم جواب نمیدم تا اینکه دیدم"سمانه جونم" روش افتاده. وای تو هنوز برام خیلی عزیزی سمانه جون.

      
اللهم عجل لولیک الفرج
یاعلی

یا ذا الأسماء الحسنى

به نام حضرت دوست
السلام علی المهدی و علی آبائه


یا ذا الأسماء الحسنى *** یا
 خالقنا غفرانک
نسألک وأنت الأسـمى*** نأمل عفوک سبحانک
یا خالقنا یــــــا رب *** لعبـــیدک أنِر الدرب
واملأ عالمنا الحب
یا ذا الأسماء الحسنى *** یا خالقنا سبحانک
الله التوّاب , الإله الوهاب , الرب القریب الطیب المجیب , الرقیب الحسیب
یــــــــــــــــــا رب
المقیت الوارث السبوح الودود , الفتاح الصمد الواحد الأحد , الجواد الهادی السید الشهید المجید الحمید
یـــــــــــــــــــــا رب
القهار النصیر الغفار الکبیر الجبار القدیر , الظاهر الباطن القاهر الغفور القادر الستیر, الشاکر الشکور
الآخر المؤخر الوتر المصور البر المتکبر المقتدر الخبیر البصیر ,
نور السماوات والأرض بدیع السماوات والأرض
نور السماوات والأرض بدیع السماوات والأرض
یـــــــــــــــــــــا رب
العزیز القدوس , المعطی المحیط , الحفیظ العلیم , القابض الباسط جامع الناس الحافظ العظیم
یـــــــــــــــــــــا رب
الواسع السمیع اللطیف الرءوف الخالق الرازق الرفیق الکریم الکافی الشافی الرازق الخلأّق الحق الحلیم
مالک الملک الملک الملیک الولى الوکیل , الأول الجمیل متعالٍ رحیم العالم الحکم المقدم الأکرم
یـــــــــــــــــــــا رب
ذو الجلال والإکرام , السلام القیوم , الحیی
المؤمن القوی المتین المهیمن العلی المولى الرحمن المحسن المنان المبین الولی الحی العفو الأعلى الحفی الباری الغنی
یا خالقنا یــــــا رب *** لعبـــیدک أنِر الدرب
واملأ عالمنا الحب *** یا ذا الأسماء الحسنى یا خالقــــــــــنا سبحانک
جزء خوانی حرم سیدالکریم ابراهیم بن موسی علیه السلام و فرزندش، با این تواشیح شروع میشه. البته با اولاش. این است مشاری راشد العفاسی.

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

به نام حضرت دوست

سلام علی آل یاسین

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

سوتی دادم خب!!

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

شبکه پنج از حرم سید الکریم ابراهیم بن موسی(ع) ترتیل خوانی پخش میشد. قاری اول آقای معتمدی بود و بعد یه دفعه علی... انقدر ذوق کردم. آخه اون که گزینش شرکت نکرده بود!! علی دادا قاری توانمندیه که محضر استادان عنایتی مقدم و تا حدودی همدانی و بعضی استادان دارالقرآن حرم امام رضا(ع) شاگردی کرده و جانشین فرهنگی حرمه سیدالکریمه اما قرار نبود خودش بخونه. هم متعجب بودم همم کلی ذوق کردم و به خانمش و خاله ها و... پیامک دادم که "پنج، علی، قرآن" مامانمم کلی ذوق کرد و زنگ زد مامان بزرگم گفت و در همین حین دوربین رفت روی قاری... یعنی کلاً موندم چطوری یه شاگرد انقدر صداش حتی ته صداش و لحنش عین استادش میشه؟؟!! قاری کسی نبود جز آقای عنایتی مقدم قاری بین المللی و استادِ اصفهانی قرآن، استاد اصلی علی. چی بگم والا هنوز تو شوکم فوراً برای روبرو نشدن با بازخورد سوتیم، گو.شیم رو خاموش کردم و سیم تلفن رو کشیدم. این بود سرانجام اوج اشتیاق به دیدن داداشم تو موقعیتهای بالا و این بود شباهت بی حد صدای یه استاد و شاگرد که حتی مادر و خواهر رو به اشتباه انداخت. بار دومی که عنایتی مقدم خوند فهمیدم ته صداها عین همه اما رو کارشون فرق داره. روزای دیگه هم مقدم خونده بود اما امروز فقط علی بود خودش بودا یعنی خودش! من هنوز تو شوکم... آخی مامان چقدر قربون صدقه پسرش رفتا، و آخی من اشکام داشت همینطوری میومد. آخه علی که گفته بود نمیاد جلو دوربین... چرا فکر کردم اومده؟!!

پ ن: گفتنی ست قاری سوم آقای شاه میوه بود.

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

درد

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

خستگی یک عمرت را شاهدم اشک روی گونه هایت دلم را میلرزاند. عزیزم! میدانم با نگاه به او که باید دوباره همراهش درد شود و بعد خستگی و آوارگی و دوری که برایتان خواهد بود، چه حالی میشوی.

یکشنبه عصر را به خاطر می آورم کنار آرامگاه شهدای گمنام وقتی آن خبر را پشت تلفن به من دادی... هنوز میچرخد کل دنیا دور سرم مثل آن روز. من باید تو را آرام کنم یا تو مرا؟ چه کسی میتواند تحمل کند؟! باز 27 سال درد قرار است زنده شود!! نکند معجزه افسانه باشد؟ حتی تصورش را هم نمیشود کرد: عزیزکم چگونه تاب آورم درد بکشی و من نه؟؟؟ نتیجه چیست؟ نمیدانم. خدایا به ماه رمضانت قسم لحظه ای تنهایمان نگذار لحظه ای حتی. بگو برای دردهایش چه کنم؟؟؟ چه قدر بی خاصیتم...

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

شرمنده ایم

بسم رب الشهدا

السلام علی المهدی و علی آبائه


این روحانی جوان و فاضل که برای شرکت و سخنرانی در با موضوع نقد روند مذاکرات هسته‎ای و دفاع از استقلال و شرافت ملت ایران در شهر سنندج عازم استان کردستان بود، در 40 کیلومتری این شهر دچار سانحه شد و دعوت حق را لبیک گفت.

هل تربصون بنا إلا إحدى الحسنیین..

نهضت روایت مقاومت هسته‎ا‌یی، اولین شهید خود را تقدیم کرد / حجت الاسلام مهدی مطلبی در مسیر مجاهدت برای نقد روند مذاکرات، به لقاءالله پیوست

این روحانی جوان و فاضل که برای شرکت و سخنرانی در با موضوع نقد روند مذاکرات هسته‎ای و دفاع از استقلال و شرافت ملت ایران در شهر سنندج عازم استان کردستان بود، در ۴۰ کیلومتری این شهر دچار سانحه شد و دعوت حق را لبیک گفت.
راهش پر رهرو باد. لینک مربوط به آشنایی با این شهید
و
پیکرهای پاک 270 شهید دوران دفاع مقدس ازجمله 175 شهید غواص عملیات کربلای چهار امروز در تهران تشییع می‌شود. التماس دعا به تمامی حاضران در مراسم. شهدا شرمنده ایم.
کشف پیکرهای مطهر 175 شهید غواص عملیات کربلای 4 با دستان بسته
اللهم عجل لولیک الفرج
یاعلی و یاحسین(ع)

جشن فارغ التحصیلی کلاس ششم شهدای لودریچه(اگه گفتید حنانه گلی کدومه؟)

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

عکس فارغ التحصیلی خواهرم رو هم بعداً اضافه میکنم.

خواهر گلم! امسال با تمامی رتبه های اول علمی و فرهنگی و هنری که اوردی، واقعاً نشون دادی توانستن رو. حالا که بیشتر آزمون ورودیا رو قبول شدی و داری برا مرحله بعد المپیاد ریاضی هم آماده میشی بهت میگم: چه فرزانگان بری چه صنعتی چه سعدی و... من به تواناییات ایمان دارم و همیشه ازت حمایت میکنم. فقط الهی همیشه سلامت باشی(خدایا یه کار کن نیاد بخونه چون جنبه تعریف نداره! والا)

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

عید میلاد منجی غایب از نظرها مبارک

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

سلام عیدتون مبارک ان شاءالله سال دیگه تولد بگیریم با حضور آقا صلوات...

اللهم عجل ولیک الفرج

یاعلی

مسابقه بزرگ پرنیان(عفاف و حجاب) دولت آباد اصفهان

به نام خدا
سلام بر مهدی(عج)
به گزارش صاحب نیوز به نقل از خبرما، دبیر ستاد برگزاری مسابقه پرنیان اعلام کرد: مراسم اختتامیه مسابقه بزرگ کتابخوانی پرنیان، چهارشنبه هفته جاری (روز نیمه شعبان) در محل تالار فرهنگی اجتماعی شهرداری دولت آباد برگزار خواهد شد.

علی داوری با اعلام این خبر افزود: در این مراسم ضمن اهدای جوایز به نفرات برتر، بین همه شرکت کنندگان در مسابقه نیز قرعه کشی و جوایزی به نفرات برگزیده اهدا خواهد شد.

0-244x172

مسابقه بزرگ پرنیان با محوریت سه گروه سنی کودک(فلش کارت)، نوجوان(کتاب پرنیان نوجان) و جوان و بزرگسال(کتاب پرنیان) اردیبهشت ماه در شهرستان برخوار برگزار گردید. بدین وسیله از زحمات شبانه روزی مسؤولین مسابقه جهت آشنایی شهروندان خصوصاً کودکان، نوجوانان و جوانان با مسائلی درباره عفاف و حجاب، تشکر مینمایم. نکته قابل توجه در منابع مسابقه، همراه شدن نکات تربیتی و فقهی این مسأله با یکدیگر و غیر مستقیم وارد نشدن به مطالب جهت جا انداختن فرهنگ صحیح پوشش است؟؟؟!!! هیییییسسسسس تو که قدرتی نداری لطفاً ساکت...

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

درباره غزل خواجو، استاد ابراستاد، حافظ

به نام خدا

سلام بر مهدی(عج)

خواجو شاعری که حد واصل و حد فاصل سعدی و حافظ است. بسیاری از غزلها و الفاظش ترجمان غزلها و واژگان سعدی است همانطور که شخص مأنوس با حافظ نیز با خواندن غزل خواجو، می ماند که این همه شباهت را چگونه بیان کند؟ گاهی شباهتها آنقدر میشود که میگویی: "حافظ! پس تو از خود چه گفته ای؟" گاهی وسوسه میشوی تا کنار مطالعه ات، غزلهای همرنگ خواجو را نیز از حافظ بخوانی و آن وقت بگویی: "اول ما خلق الله نور حافظ" چه میگویم؟ حافظ را بزرگ کنم؟ استادش را تحسین کنم؟ نمیدانم اما نیک میدانم که شاگردی شاگرد است که از استادش بزرگتر باشد نه اینکه فقط تکرار و تقلید او باشد. و حافظ شاگردی استادگون است. بگذریم.

غزلهای عاشقانه خواجو نظرم را بی اندازه به خود جلب کرده. غم پنهان در کلمات...، به یاد تجربه اوجی می افتم که استادم چند روز پیش از آن سخن میگفت: آیا میشود بدون تجربه عاشقی، اینگونه سرود؟ نه. من شک ندارم که کسی عاشقانه تر میسراید که شکست عشقی را تجربه کرده باشد و یا برای وصل، هجران و سختی زیاد تحمل کرده باشد. احساس پاک شاعرانه چیزی نیست که بشود تصنعی به شعر تحمیل کرد و انتظار داشت که این ساخته تحمیلیِ تصنعی، مخاطب را جذب خود کند. تنها میشود قواعد ظاهری کلام برای شعرها را به سروده خویش تحمیل کرد تا ظاهرش زیباتر شود و مخاطب پسند. همین و بس.

گاهی آدمها بین جمعند و تنهایند اما یکی را میجویند و میدانند که تنها با حرف زدن با او آرام میشوند. و اکثر غزلهای خواجو رنگ یکی بود که خیلی دوستش دارد. گاهی آنقدر به او نزدیک میشد که محبوبش را خطاب نجواهایش میکرد. و اینکه کسی با محبوبش نجوا کند اوج لذت یک تجربه عاشقی است. و مضمون نجواها گاهی وصف محبوب بود و گاهی وصف دلتنگیهای خودش در فراق محبوب. گاهی با دوست خاطرات روزهای وصال را گفته و گاهی ...

در غزلهایی که محبوب را مخاطب قرار نداده اما دلتنگی بیشتری حس میشود. حال عاشق دورمانده به شکلهای مختلفی چون تشبیه، استعاره، تشخیص، تلمیح و... توصیف میشود و چه قبضی حاکم بر این غزلهاست! تنها کافیست خود را به جای عاشق بگذاری و این میسر نمیشود جز با داشتن تجربه عاشقی(تجربه اوج). خواجو در این نوع غزلها مخاطب را به همدردی میکشاند. گاه در غزلهایش باد صبا، سیمرغ و... را به کار میگیرد تا پیامش را به محبوبش برسانند. گاه آنقدر در آتش فراق میسوزد که آبی آتشین را برای فرونشاندنش تب عشقش میطلبد. جام میخواهد و صبوح میزند و کسی را هم حریف خویش نمیشناسد.

زمانی هم به توصیف عشق میپردازد و نمیدانم چگونه میشود عشق را وصف نمود منی که باور دارم: "هرچه گویم عشق را شرح و بیان/ چون به عشق آیم خجل مانم از آن"؟ خواجو اما همیشه از عشق حقیقی سخن نمیگوید. و آنوقتها که رنگ عرفان در کلامش می آید، وصف برایش سختتر میشود و براستی انگار او نیز از وصف عشق حقیقی شرمنده مانده است.

گاهی خواجو به وصف ظاهر و اندام معشوق قناعت میکند و گاهی نیز آنقدر درگیر با احساس خویش میشود که از خود بیخود شده، در اوج وصف محبوب، می میطلبد تا این آب آتشین را بر زخم آتشین عشقش بریزد، شاید التیام یابد اما آیا آتش میتواند آتش را خاموش کند؟ اینجاست که باید گفت: آب آتش فروز عشق آمد/ آتش آب سوز عشق آمد.

برای تک تک تجربه های عاشقانه خواجو، تنها وصل مرهم بود و اگر وصل بود، احساس عاشقانه و شعر و غزلی نبود و ما انسانها دلیلی برای زندگی نداشتیم. و وصل همان مرهمی است که روح آدمی را میکشد و یا به قفس روزمرگیش میکشاند.

غزل خواجو آنجا که به محبوب حقیقی انسان میپردازد، کمی از حلاوتش کم میشود گویا عارفانگی(عشق حقیقی) تنها زینت دیوان اوست اما باید توجه داشت که بدون شک گفتن از عشق وقتی قابل فهم تر و آسانتر میشود که با مظاهر عشق زمینی همراه شود هر چند خود آسمانی باشد.

نمیدانم چرا وقتی از"عشق" میگویم قلبم تند تند میزند! بیقراری... و دیگر هیچ. با این حس و حال، حتماً میتوانم کارهای علمیم را هم انجام دهم!!!

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

امید وصل

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه


دارم امید وصـــل ندارم دگـــر قــرار

کی میشود تمام جدایی و انتـــظار


هر صبح سطر سطر دلم عهد با شماست

روشــــن ترین دلیـــل وجودم تــو ای بهــار


تنها دلـــم برای شما تنـگ می شود

خندان نمی شود دگر این لب بدون یار


درمان درد شوق بیا تا به پای تو

سرها و دستهای زیادی شود نثار


معنای حسن، رحمت رحمانی خدا

آقــا به باغ تشنگی ام بیشتر ببـــــار


گوشم پر از صدای سکوت جهان شده

فریــــاد مهربان، بنمـــا رو به روزگـــار


برگرد ای امید و غم از هر غزل بشوی

جبران هر چه شد قدح وصل را بیــــار


اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

واکنشی بعد از خواندن یک کتاب

به نام حضرت دوست

سلام علی آل یاسین

قرار شده بود کتاب نظریه های شخصیت را بخوانم تا با توجه به آن موضوعی برای تحقیق پیدا کنم. بعد از مطالعه اجمالی این کتاب، تنها توانستم این چند خط را بنویسم:

"چقدر نسبت به روان شناسی اینچنینی احساس بدی پیدا کردم! چرا در خواندن هر صفحه این کتاب خودم اذیت شدم؟ دلم اینگونه رواشناسی و انسان شناسی نمیخواهد، دلم انسان شناسی دینی و اسلامی میخواهد، دلم تنگ نگاهی معنویست، نگاهی کلی به آنکه خلیفه خدا میخوانندش و براستی مگر من انسان نمونه ازمایشگاهی دانش آموختگان روانشناسی هستم؟ دلم انسان شناسی میخواهد که میسر نشود جز با خداشناسی که امامم گفته است: "من عرف نفسه فقد عرف ربه" دلم امید میخواهد یک امید والای الهی و سرشار از عشق معنوی. و در این کتاب همه اش حرف مریض بود و مراجع و مشاور و روانکاو.... آه چه حال بدی پیدا کردم امشب"



اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی

از روی دست رضا احسان پور

به نام حضرت دوست

السلام علی المهدی و علی آبائه

جشنهای نیمه شعبان در شهر ما برای چیست؟

جشنهای نیمه شعبان در شهر ما برای این است: که راه عبور و مرور را مسدود کنیم، صدای خوانندگان آن ور آبی را در کوچه ول دهیم و آخ که اگر پا دهد میشود حتی در کوی برزن برقصیم!، با کلی آرایش و با حجابی ... به خیابان بیاییم. کی به کی است؟ مهم این است که ما بتوانیم در این جشن شرکت کنیم و زوج خوبی برای خود گیر بیاویرم اینجاست که حاجت روا نیز شده ایم. نهایت اگر نشد دوستی مذکر برای خود دست و پا میکنیم و اگر باز هم نشد، لذت متلکهای لحظه ای را دریافت میکنیم. جشنهای نیمه شعبان اشتراکاتی نیز با دهه اول محرم دارد: غذا، نوشیدنی و خوراکی ملت را تا چند روز تأمین میکند. تنها کافی است بایستیم و بگوییم: فلان مریض را ما داریم فلان مریض را همسایه و...جشنهای نیمه شعبان وقت خوبی است برای شروع زندگی مشترک! پس ما جشن عروسیمان را میگیریم و صدای موسیقیهای آنچنانی، بوقهای ممتد و مواد محترقه اینچنانی مان را تا نصفه شب مهمان گوش و روان همشهریهای مان میکنیم. کی کی است یک شب که هزار شب نمیشود اصلاً خود آنها هم که اذیت میشوند، چشمشان دربیاد در جشنهایشان همین کارها را بکنند ما اعتراضی نمیکنیم.

جشنهای نیمه شعبان برای این نیست: که ما کمی باورهای مهدویمان را پر رنگ کنیم. آخر چه کسی در روز جشن کتاب میخواند یا به روشنگریهای آین و آن گوش فرامیدهد همه اش که نمیشود آگاهی زیاد کرد، محرم یکجور ما را مینشانید پا منبر و جشن نیمه شعبان را هم برایش اینطوری نقشه دارن؟ و برای این هم نیست که فکر کنیم آیا برای ظهور آقا خودمان از خود چه کرده ایم؟ به ما چه! کسی ما را به حساب نمی آورد! مملکت مسؤول دارد! متولی فرهنگی دارد... بیخیال اصلاً ما دوست داریم شادی کنیم هر جور که دلمان میخواهد. تجدید عهد چه صیغه ای است؟ اصلاً شادیمان را معنا دهیم و دعا کنیم امام مهدی(عج) بیاید که چه شود؟ لابد او هم میخواهد ما را محدود کند، اصلاً آخرت میخواهیم چه کار؟ بیخیال! عیش دنیا را عشق است معرفت به امام را بگذار یکی دوسال پایانی زندگی، آنوقت ببین هر کجا که رد میشوی بانی کار خیرش ماییم با کلی بوق کرنا و ذرازنای.

آری این هم از جشن نیمه شعبان پرونده بعدی را بده تا تکلیف آن را هم یکسره کنیم.

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی